تبت نام سرزمینی در آسیای میانه است. این سرزمین که به بام دنیا معروف است و مراقبه و آرامش بودایی را در ذهن تداعی میکند، یکی از کهنترین و غنیترین فرهنگهای جهان را در خود پرورده است. آیین بومی مردم این سرزمین پیش از ورود آیین بودایی در قرن اول میلادی به آسیای میانه شمنیسم بود که پیشینه آن را تا پنج هزار سال تخمین زدهاند. با آنکه بودیسم در دیگر کشورهای این منطقه تغییرات بسیاری در طول تاریخ به خود دید، در تبت تقریبا به همان شیوه هزار سال پیش حفظ شده است.
در طول تاریخ طولانیاش، گاهی حکومت مستقل داشت و گاهی دیگر هر بار به نوعی زیر پرچم چین بود. تا قرن یازدهم میلادی کشور پادشاهی قدرتمندی بود، اما پس از اختلاف داخلی، در سال 1206 به تسخیر سربازان چنگیزخان مغول درآمد. در قرن شانزدهم قدرت سیاسی تبت از سوی حکومت مغولستان به دالایی لاما داده شد. از آن زمان تاکنون، سوای نقش حکومت چین، حکومت امور داخلی تبت بر عهده لاماها، رهبران معنوی و سیاسی تبتیها بوده است.
در اوایل قرن بیستم سراسر منطقه فلات تبت دچار ناآرامی بود. کاوشگر سوئدی، ون اودین، در سال 1909 پس بازگشت از سفر سه سالهاش به تبت، که در آن نقشه بخش بزرگی از تبت مرکزی را به دقت ثبت کرده بود، در گفتوگو با تزار روسیه شرایط تبت را چنین توصیف کرد: «در حال حاضر حکومت چین تبت را در دست خود گرفته است... هماکنون دالایی لاما در دستان حکومت چین است... مغولها بیتابند. آنها دالایی لاما را میپرستند و مطیع فرمانش هستند. اگر او فردا به آنها بگوید به جنگ چینیها بروید، اگر آنها را به انقلابی خونین بخواند، تکتک آنها به دستورش عمل میکنند... تبت آرام است. انتظار ناآرامی نمیرود.»
بالاخره در ماه اکتبر 1911 پایان کار امپراتوری در چین رقم خورد و انقلاب مردمی چین به پیروزی رسید و دالایی لامای سیزدهم به تبت بازگشت. چهاردهمین دالایی لاما در ششم جولای 1935 در فاصله بین دو جنگ جهانی، همزمان با مرگ دالایی لامای سیزدهم به دنیا آمد. 15 سال بعد حزب کمونیست چین به رهبری مائو قدرت را در دست گرفت و تبت را نیز از جبر جدید، کمونیسم چینی، معاف نداشت. از آغاز روشن بود بردن تبت زیر پرچم کمونیسم، موجب برابر هم قرار گرفتن دو ساختار اجتماعی متضاد میشود. ایدئولوژی کمونیسم مظاهر دین را نفی میکند و از این رو انجام اعمال مذهبی را برای اقلیت بودایی گرفته تا مسلمان و مسیحی ممنوع کرده است. از همان آغاز طرفداران جوان مائو شروع به تخریب معابد بودایی و آزار و سرکوب بوداییان و محدود کردن آزادیشان کردند. در روز 10 مارس 1959 نارضایتی تبتیها شدت گرفت و با سختترین سرکوب مواجه شد، تا این روز قیام لهاسا نام بگیرد. تمام تبت در حالت دفاع رفت. از ترس آنکه مبادا دالایی لاما به اسارت افتد، در اطراف اقامتگاهش جمع شدند و دالایی لاما و رهروانش به هند رفتند؛ کشوری که 52 سال گذشته را در آن زیسته است. دالایی لاما در شهر دارماسلای هند، دولت تبت در تبعید را تشکیل داد و تمام تلاشش را به کار بست تا جهان را باخبر کند و جلو نابودی این فرهنگ کهن را بگیرد. به گفته دالایی لاما دولت در تبعید تبت آمیزهای از حاکمیت قانون اساسی، دموکراسی مردمی و اصول بودایی مدارا و پرهیز از خشونت است. در تبت با سنگینتر شدن کنترل سیاسی و نظامی بیش از 65 هزار تبتی کشته و بیش از 20هزار نفر اخراج شدند. بین 1959 تا 1961 بیش از شش هزار معبد تبتی نابود شد. در سالهای بعد مدارس غیردینی ساخته شد و جز چند معبد اصلی باقی نماند. هزاران راهب و راهبه بودایی کشته، شکنجه یا زندانی شدند.
30 سال بعد، 3 اکتبر 1989 جایزه صلح نوبل به دالایی لاما به پاس تعهد ناگسستهاش به مدارا و پرهیز از خشونت در مبارزه برای آزادی مردمش تقدیم شد و از پیشنهادهای سازنده و آیندهنگرانهاش در حل مسایل بینالمللی قدردانی شد. دالایی لاما پس از دریافت جایزه نوبل گفت: «این جایزه را با افتخار و به نیابت از همه آنها که سرکوب میشوند و برای آزادی تلاش میکنند، دریافت میکنم... من آن را با ادای احترام به مردی که سنت معاصر پرهیز از خشونت را آغاز کرد، ماهاتما گاندی، مردی که از زندگیاش بسیار آموختم و الهامبخشم بوده، دریافت میکنم. و البته این جایزه را به نیابت از شش میلیون تبتی، مردان و زنان هموطنم در تبت دریافت میکنم؛ کسانی که در رنج بسیار بوده و هستند.» او در حالیکه یک سال از فاجعه سرکوب دانشجویان طرفدار دموکراسی در پکن گذشته بود، گفت: «اگر تبتیها دست به اسلحه ببرند، کارشان مانند خودکشی است. میدانم همه نگران و ناراحتند. من همیشه باور داشتم به اینکه اجتناب از خشونت بسیار مهم است. بهترین راه برای حل مشکلات بشر گفتوگو و درک حرف یکدیگر است. باید صبر داشت.»
او معتقد است چین بر اساس قانون اساسی باید خودمختاری تبت را به رسمیت بشناسد. او در مورد نقش خودش در حکومت تبت رسما اعلام کرد، ادامه داشتن یا نداشتن نهاد دالایی لاما بسته به رای مردم است. بنا به سنت بوداییهای تبتی هر دالایی لاما تناسخ(1) دالاییلامای پیش از خود است. با این حال دالایی لامای چهاردهم گفته است شاید او آخرین دالایی لاما باشد. شاید دیگر تناسخی در کار نباشد. در مصاحبهای در سال 1969، از احتمال رایگیری میان بوداییهای تبت بر سر این موضوع در آینده سخن گفت. به نظر او نهاد دالایی لاما ایجاد شد تا مایه خیر برای همگان باشد و ممکن است دیگر آن کارایی را نداشته باشد. دولت کمونیست چین مدعی است تنها خودش صلاحیت تایید نامگذاری تناسخ مقامات عالی در تبت را دارد، اما بعید به نظر میرسد مردم تبت آنها را همراهی کنند. در ماه مارس 2011 دالایی لاما اعلام کرد خود را بازنشسته کرده و آماده است تا از قدرت کنارهگیری کند. یک ماه بعد، لوبسانگ سانگای به عنوان نخستوزیر دولت در تبعید تبت انتخاب شد. او که در تبعید به دنیا آمده، از استادان رشته حقوق دانشگاه هاروارد است. بنا به گفته تحلیلگران دالایی لاما همچنان رهبر معنوی مردم تبت خواهد ماند، زیرا تنها او میتواند اتحاد تبتیهای داخل و خارج از چین را حفظ کند.
نارضایتی تبتیها از سرکوب آزادیهای دینی و فردیشان همچنان ادامه داشت تا در سال 2008 به موجب المپیک پکن جهان بار دیگر تبت را به خاطر آورد. تظاهرات آرام تبتیها به خشونت کشیده شد و سراسر کشور را فرا گرفت. سرکوب گسترده از چشم دوربینهای خبری المپیک دور نماند و دولت پکن با انتقاد شدید جامعه جهانی روبهرو شد. گفتوگوهای دوباره میان چین و دالایی لاما نتیجهای نداد تا تبت همچنان در فضای امنیتی و نظامی به سر ببرد.
در ماه مارس 2011 یک راهب بودایی خود را آتش زد. با گذشت یک سال از آن روز تاکنون دستکم 27 تبتی که پنج نفرشان مردم عادی بودند، خود را سوزاندهاند. از اواخر ماه ژانویه خبرنگاران از ورود به تبت با موانع بسیاری مواجه شدند. اطلاعات دقیقی از آنچه در تبت میگذرد، در دست نیست. خبرهایی که از سوی تبتیهای تبعیدی تایید میشود حاکی از وضعیت شدید امنیتی تبت است. اینترنت قطع شده و امکان تماس تلفنی محدود است. دور از چشم جهان، فاجعهای در جریان است. چندی پیش یک زن تبتی که مادر چهار فرزند بود، خود را در مقابل ایستگاه پلیس به آتش کشید و جان باخت. فرزند کوچکش تنها چند ماه داشت و شوهرش را یک سال پیش از دست داده بود. درست در همان روز راهبهای 16ساله در فروشگاهی متعلق به چند چینی ساکن تبت به روی خود کبریت کشید و در صحنه جان داد. در نقطهای دیگر از تبت مردی خود را سوزاند، اما زنده ماند. اگر زنده بماند عواقب سختی در پیش خواهد داشت. از ماه مارس (اسفند) سال گذشته تاکنون خودسوزی دستکم 27 نفر رسما تایید شده است. با همه اندوهی که از این خبرها در دل مینشیند، این سوال به ذهن میآید که چرا این انسانها خود را میسوزانند؟ برای یافتن پاسخ این سوال باید نگاهی به بیش از پنج هزار سال تمدن مردم این سرزمین بیندازیم.
پینوشت:
*- لهاسا از قرن هفتم میلادی تاکنون پایتخت معنوی تبت بوده است. تا مدتها پس از شناخته شدن به شهر ممنوع شهرت داشت. در سال 1904 اولین اروپاییان وارد لهاسا شدند.
1- رفتن روح پس از مرگ یک جسم به جسم دیگر
منابع:
فرهنگ ادیان جهان، ترجمه:ع.پاشایی
سی.ان.ان، بی.بی.سی و ویکیپدیا